سعید دارابی شهیدی از آذر ماه
✍️زندگینامه مجاهد شهید سعید دارابی
🔴«آیا امشب میتوانیم راحت بخوابیم؟ » مجاهد خلق سعید دارابی درشهر بروجرد متولد شد. او درتمام دوره تحصیل شاگرد ممتاز بود و در همه زمینهها استعداد بالایی داشت. از همان دوران کودکی بهآشنایی با زندگی انقلابیون علاقه داشت و مطالعه دراین زمینه را شروع کرد.
🌷سعید انگیزههای اجتماعی قوی داشت و همواره در فکر کمک بهمحرومین و حل نا بسامانیهای جامعه بود. او در رشته پزشکی قبول شد و برای ادامه تحصیلاتش بهاهواز رفت و درآنجا بود که با سازمان مجاهدین آشنا شد و فعالیتهاش را شروع کرد. بعد از ۳۰ خرداد ۶۰ و شروع دستگیریها و اعدامهای وحشیانه توسط رژیم خمینی، سعید مجبور شد بهزندگی مخفی روی آورد.
🌷مجاهد خلق سعید دارابی عاقبت در همان سال ۶۰ بههنگام اجرای یکی از قرارهایش در بندرماهشهر دستگیر شد. اما او تا لحظه اعدام، حتی اسمش را هم بهبازجو نگفت و کوچکترین اطلاعاتی بهدشمن نداده بود. درزندان سعید را بهنام حامد میشناختند و زندانیان همگی مجذوب رفتار و روحیه قوی و سرشاراو بودند و شماری از همزنجیرانش درباره خاطرات شیرین خود از سعید یادداشتهایی نوشته و یا نقل کردهاند. رژیم ددمنش خمینی سرانجام دربرابر مواضع استوار این قهرمان مجاهد خلق، تاب تحمل نیاورد و خون این فرزند پاکباز مردم لرستان را برزمین ریخت. یک روز قبل از اعدام، دادستان و ۵ نفرا ز بازجوهای جنایتکار وارد سلول سعید و بقیه دوستانش شدند. دادستان ضد خلقی خطاب بهسعید گفت:
🌷«خوب شد الآن دیگرهمگی پیش هم هستید و میتوانید خانه تیمی تشکیل بدهید». سعید گفت «آیا امشب میتوانیم راحت بخوابیم؟ » دادستان گفت: «آری چون فردا همه تان اعدام میشوید». یکی از همزنجیران از سعید خواست که دایه دایه را همانجا بخواند. روزبعد، در تاریخ ۵ آذر ۱۳۶۰، سعید را بههمراه ۵ مجاهد دیگر بهجوخههای اعدام سپردند. یادشان گرامی و راهشان پر رهرو باد
✍️زندگینامه مجاهد شهید سعید دارابی
🔴«آیا امشب میتوانیم راحت بخوابیم؟ » مجاهد خلق سعید دارابی درشهر بروجرد متولد شد. او درتمام دوره تحصیل شاگرد ممتاز بود و در همه زمینهها استعداد بالایی داشت. از همان دوران کودکی بهآشنایی با زندگی انقلابیون علاقه داشت و مطالعه دراین زمینه را شروع کرد.
🌷سعید انگیزههای اجتماعی قوی داشت و همواره در فکر کمک بهمحرومین و حل نا بسامانیهای جامعه بود. او در رشته پزشکی قبول شد و برای ادامه تحصیلاتش بهاهواز رفت و درآنجا بود که با سازمان مجاهدین آشنا شد و فعالیتهاش را شروع کرد. بعد از ۳۰ خرداد ۶۰ و شروع دستگیریها و اعدامهای وحشیانه توسط رژیم خمینی، سعید مجبور شد بهزندگی مخفی روی آورد.
🌷مجاهد خلق سعید دارابی عاقبت در همان سال ۶۰ بههنگام اجرای یکی از قرارهایش در بندرماهشهر دستگیر شد. اما او تا لحظه اعدام، حتی اسمش را هم بهبازجو نگفت و کوچکترین اطلاعاتی بهدشمن نداده بود. درزندان سعید را بهنام حامد میشناختند و زندانیان همگی مجذوب رفتار و روحیه قوی و سرشاراو بودند و شماری از همزنجیرانش درباره خاطرات شیرین خود از سعید یادداشتهایی نوشته و یا نقل کردهاند. رژیم ددمنش خمینی سرانجام دربرابر مواضع استوار این قهرمان مجاهد خلق، تاب تحمل نیاورد و خون این فرزند پاکباز مردم لرستان را برزمین ریخت. یک روز قبل از اعدام، دادستان و ۵ نفرا ز بازجوهای جنایتکار وارد سلول سعید و بقیه دوستانش شدند. دادستان ضد خلقی خطاب بهسعید گفت:
🌷«خوب شد الآن دیگرهمگی پیش هم هستید و میتوانید خانه تیمی تشکیل بدهید». سعید گفت «آیا امشب میتوانیم راحت بخوابیم؟ » دادستان گفت: «آری چون فردا همه تان اعدام میشوید». یکی از همزنجیران از سعید خواست که دایه دایه را همانجا بخواند. روزبعد، در تاریخ ۵ آذر ۱۳۶۰، سعید را بههمراه ۵ مجاهد دیگر بهجوخههای اعدام سپردند. یادشان گرامی و راهشان پر رهرو باد
یادی از شهیدان آذر ماه:

هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر